این متن خلاصه مصاحبه با آلن هنسی، یک پناهنده عراقی نابینا در انگلیس در سال ۲۰۱۷ است:
هنگامی که افرا در ماه گذشته شاهد فارغ التحصیلی پسرش آلن از دانشگاه کمبریج بود، به لحظه تولد او فکر کرد. یکی از همسایگان در بغداد گفته بود: “بسیار متاسفم که کودک شما نابینا است.” افرا به دلیل تابویی که در رابطه با وضعیت پسرش وجود داشت، تبدیل به موضوع مورد بحث شهر شد.
در آن زمان عراق در سال 1995 بود – صدام حسین رئیس جمهور بود، جنگ خلیج فارس تنها سه سال قبل پایان یافته بود و شهروندان تحت تحریم های اعمال شده علیه کشور رنج می بردند.
به عنوان یک کودک نابینا، آینده آلن هنسی چشم انداز خوبی نداشت.اما امروز، آلن در حال قدم زدن در اطراف کالج خود در کمبریج، اعتماد به نفس دارد و بیان می کند:
او می گوید: “الان لهجه های متفاوتی دارم. اگر کسی از عراق زنگ بزند، به عربی جواب میدهم: «سلام علیکم». در کمبریج صدایی مجلل و مشابه خود بریتانیایی ها دارم. و وقتی با یک دوست از ایالات متحده صحبت کنم میگم “اوه رفیق، همه چیز رو به راهه؟”
او تنها 22 سال دارد، اما آلن در حال حاضر موانعی را شکسته است که بسیاری در طول زندگی با آن مواجه نخواهند شد. پس چگونه نوزادی که در یک کشور جنگ زده نابینا به دنیا آمد، دانشجوی ممتاز یک دانشگاه پیشرو در جهان شد؟
در عراق، خانواده آلن از طبقه متوسط بودند – پدربزرگ او یک شیخ بود و آنها زندگی راحت و حتی مجللی داشتند. اما بیمارستان های عراق نمی توانستند به آلان امید بدهند.
“پدرم سعی کرد مرا تحت درمان قرار دهد، اما متخصصان چشم کافی نبودند – آنها فکر می کردند که من همیشه نابینا خواهم بود.”
اما وقتی آلن شش ماهه بود، فرصتی پیش آمد و پدر آلن از آن استفاده کرد.
“پدرم برای پرداخت هزینه درمان، ماشین، وسایل، و مقداری از زمینش را فروخت.”
این فرصت یک عمل جراحی در لندن بود که بینایی جزئی را در چشم چپ آلن بازیابی کرد.
“مادر من اولین باری که به او نگاه کردم، اولین باری که تماس چشمی برقرار کردیم، اشک ریخت.”
او توضیح میدهد: “از آن زمان به بعد من فقط با بینایی کوچکی که داشتم سر میکردم.”
مادر آلن و خواهران و برادرانش نیز به دنبال پناهندگی سیاسی در لندن بودند، اما زندگی به عنوان مهاجر چالش برانگیز بود.
“آنها از زندگی خود در عراق لذت می بردند، اما وقتی شرایط تغییر کرد، مجبور شدند پناهنده شوند.”
“آنها انگلیسی صحبت نمی کردند و ما در املاک شورای لندن زندگی می کردیم – آنها یک شوک فرهنگی واقعی داشتند.”
“”جهادی جان” – که به داعش در سوریه پیوست و در فیلم هایی که سر بریدن زندانیان را نشان می دهد ظاهر شد – در همان املاک بزرگ شد.”
اگرچه آلن از هر ذکری از این فرد ستیزه جو به وضوح ناراحت است، این پیوند تفاوت بین دوران کودکی او و بسیاری از همسالانش در کمبریج را برجسته می کند.
“وقتی مردم در دانشگاه از من در مورد زندگی ام می پرسند، فکر می کنند که من واقعاً زندگی سختی داشته ام. اما دلیل اینکه میتوانم با آن ادامه دهم این است که به خانوادهام در عراق نگاه میکنم و فکر میکنم بسیار ممتاز هستم.”
آلن از آن دسته افرادی نیست که کاری را که به او گفته می شود انجام دهد.
“من تمام زندگی ام را به این فکر کرده ام که کم بینا نیستم.”
“من عاشق دوچرخهسواری و بالا رفتن از داربستها بودم، با وجود اینکه در واقع به درستی این کارها را انجام نمیدادم .”
“وقتی به میدان نمایشگاه می رفتیم، همیشه می خواستم با ماشین های کوبنده رانندگی کنم.”
مانند بسیاری از کودکان، آلن در مدرسه فرشته نبود. او میگوید: “من برای همه چیز در پایینترین سطح بودم و مدرسه را ترک میکردم. به اتوبوسها تخممرغ پرت کردم، کارهایی که نوجوانان انجام میدهند.”
اما در نهایت آلن متوجه شد که می تواند بهتر عمل کند:
“بعد از گرفتن نتیجه GCSE انرژی جدیدی گرفتم و متوجه شدم که بچههایی که در زمینه بهتری زندگی میکنند الزاما از من باهوشتر نیستند.”
آلن در سال 2012 برای تحصیل در رشته حقوق در دانشگاه کمبریج درخواست داد. او با یادآوری اولین برداشتهایش میگوید: «همه و همه چیز خیلی پاک بود – من بهطور مشهودی احساس متفاوتی داشتم».
او یکی از تنها هفت نفری بود که در آن سال با اختلال بینایی پذیرفته شد و اولین فردی از خانوادهاش بود که به دانشگاه رفت.
“در تمام زندگی ام به من گفته شده است که نمی توانم، نباید، نباید و نمی خواهم. دسته کم توانان، همراه تحقیر می شوند و درمانده هستند- و بزرگترین مبارزه برای من غلبه بر این انگ است.”
او میگوید: «وقتی از مسبر طبیعی خود خارج میشوید، با شما رفتار منفی و تحقیر آمیز میشود. نسبت به کاری که انجام میدهید نفرت زیادی دریافت میکنید، اما تنها کاری که انجام میدهید همان کاری است که افراد «عادی» انجام میدهند.
آلن سه سال را در کالج فیتزویلیام گذراند و میگوید که تحولآفرین بوده است.
“من شگفت انگیزترین افراد را از سرتاسر جهان ملاقات کردم. اما افراد منفی های زیادی نیز متوجه من شدند.”
آلن اگر در عراق می ماند زندگی اش چگونه بود؟
“من مدرک حقوق کمبریج نمیتونستم داشته باشم- حتی بینایی هم نداشتم.”
“خانواده من در آنجا با حوادث وحشتناک و آسیب زا از جمله دستگیری توسط دولت به اصطلاح اسلامی مواجه شده اند.”
“شاید من حتی الان زنده نبودم.”
او میگوید: «اگر مدرک حقوقی درجه یک از دانشگاه کمبریج گرفتهاید، به صورت مادامالعمر زندگی شما تغییر می کند. اما زمانی که شما یک مهاجر مسلمان نابینا هستید که امروز در بریتانیا زندگی میکند، کارهای بیشتری برای انجام دادن دارید. سفر من تازه شروع شده است.»
منبع مقاله:
https://www.bbc.com/news/uk-40707114